.jpg)
مبهـوت يك شـكست ، مغلوب يك اتفاق ، مصلوب يك عــشق ، مفعول يك تاوان ؛
خـرده هايـش را باد دارد مي بـرد و او فقـط خاطراتش را محكم بغل گـرفته ...
نظرات شما عزیزان:
آجی کوچیکه 
ساعت20:35---23 اسفند 1390
دِلَـــم برایتـــ لَـک زده است .. می دانی لَک زدن یعنی چه؟! یعنی لَکه هایی بر روی قَلبَــــم تاریکــــی اَنداخته است ...
میدانی تاریکی یعنی چه؟ یعنی روزهایَــــم هم بدون تــــو مانند شَب هایم است ...
می دانی شَب یعنی چه؟ یعنی زَمان هایی که سَــــرم بر روی دستَتــــ بود تا بخوابَــــم؛بــــدونِ دیدنِ خواب ...
میدانی خواب یعنی چه؟ یعنی زمان هایی که خداوند میگویَد کَمتَر دَرد بکش ...
میدانی دَرد یعنی چه؟ یعنی زمان هایی که بر دوستــــ داشتــــن تو با خودم کنــــار نمی آیم ...
می دانی دوست_داشتن یعنی چه؟ ... هه! نه! نمی دانی دوست داشتن یعنی چه ؛
وگرنه نیازی نبود تا معنی همه چیز را برایَتــــ بگویم
و تو می ماندی و نگــــاهِ من ...
و من می ماندم و چَشم های تو !
:: موضوعات مرتبط:
<-CategoryName->
:: برچسبها:
<-TagName->